از فروردین ۱۴۰۲ تا فروردین ۱۴۰۳ رژیم‌صهیونیستی شش حمله نظامی علیه نیروهای مستشار ایرانی حاضر در سوریه انجام داده که حاصل آن ۱۷ شهید بوده است. این رقم نزدیک به دو برابر تعداد ۱۰ شهیدی است که در ۹ سال گذشته توسط رژیم‌صهیونیستی به شهادت رسیده بودند.

ایران - اسرائیل

به گزارش همشهری آنلاین، فرهیختگان نوشت: این آمار نشان می‌دهد رژیم‌صهیونیستی در تقابل با ایران کنش جسورانه‌تری از خود نشان می‌دهد. برخی کارشناسان این افزایش حملات را واکنش رژیم‌صهیونیستی به شکست در نبرد غزه دانسته و علت آن را تلاش برای گسترش دامنه جنگ و جذب حمایت‌های نظامی و مالی بیشتر عنوان می‌کنند. برخی نیز اهمیت نیروهای به‌شهادت‌رسیده را نشان‌دهنده ضعف اطلاعاتی ایران دانسته و با منفعلانه توصیف کردن واکنش‌های ایران به اقدامات پیشین رژیم‌صهیونیستی این انفعال را عامل جسارت رژیم‌صهیونیستی برای تکرار جنایت می‌دانند. این گروه فهم تقلیل‌گرایانه از اتفاقات منطقه را عامل رویکرد انفعالی می‌دانند و معتقدند ایران باید برای افزایش بازدارندگی قدرت خود را با استراتژی‌های جدید و جامع بازتولید کند. به‌طور کلی اما برای بازگشت به بازدارندگی فعال باید چهار اصل مورد توجه قرار گیرد.

۱.واکنش‌ها باید به دور از هیجان و احساس باشد؛ اینکه بدون هیچ‌گونه پشتوانه و ایده جامعی صرفا با هدف پاسخگویی به مطالبه عمومی اقدامات تقابلی در دستورکار قرار گیرد احتمال خطا را بالا برده و به کلان‌ایده نابودی اسرائیل لطمه می‌زند.

۲. موثرترین اقدام در دستورکار قرار گیرد نه رسانه‌ای‌ترین؛ باید توجه داشته باشیم که در یک نبرد نظامی با توجه به انبوه چالش‌ها گزینه‌های محدودی برای عملیات وجود دارد که باید موثرترین آن پیاده‌سازی شده و ظرفیت نیروی انسانی و تجهیزاتی خرج آن شود. موثرترین اقدام نیز لزوما رسانه‌ای‌ترین اقدام نیست.

۳.پازل جنگ را کلان ببینیم؛ برای اینکه درکی از موقعیت ایران داشته باشیم و از این موقعیت تعبیر به قدرت یا ضعف کرده و متناسب با آن نسخه تجویز کنیم باید همه اقدامات را به‌صورت جامع و در یک پازل ببینیم در غیر این صورت با یک ضربه تلقی شکست و با یک دستاورد تلقی پیروزی از میدان خواهیم داشت که این امر ما را در تحلیل صحیح میدان عقیم می‌کند.

۴.تصمیم ملی درگیر جناح‌بندی‌های سیاسی نشود؛ علاوه‌بر مواجهه هیجانی عامل دیگری نیز وجود دارد که مواجهه عقلانی را به خطر بیندازد. اگر گروه‌های سیاسی صرفا برای سلب مسئولان از خود و مقصرنمایی رقیب رویکردهای یکدیگر را تخریب کرده یا رویکردهای پوپولیستی را در صحنه نبرد پی بگیرند مانع از اتخاذ رویکردهای عقلانی شده و امکان پیروزی در صحنه نبرد را کاهش می‌دهند.
برای بررسی هریک از دیدگاه‌ها به نوع مواجهه ایران با اتفاق روز دوشنبه و حمله به کنسولگری کشورمان در دمشق با کارشناسان حوزه بین‌الملل به گفت‌وگو نشسته و نگاه متفاوت هریک از آنها به اتفاقات رخ‌داده را تشریح کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.


مهدی خانعلی‌زاده، تحلیلگر مسائل بین‌الملل :

اسرائیل پاسخ اقداماتش را قبلا گرفته است

حمله تروریستی اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه و شهادت هفت تن از نیروهای مستشاری سپاه ازجمله شهید محمدرضا زاهدی و شهید محمدهادی حاجی‌رحیمی موجی از مطالبات مردمی برای واکنش متقابل ایران را در فضای رسانه‌ای برانگیخته است. در این میان برخی کارشناسان معتقدند نباید با رویکردی هیجانی و صرفا با اتکا به مطالبات رسانه‌ای دست به اقدامات مقطعی زد. مهدی خانعلی‌زاده، تحلیلگر مسائل بین‌الملل ازجمله این چهره‌هاست. او در صفحه اینستاگرام خود بر این گزاره تاکید کرده سیاست خارجی برای خنک کردن دل نیست. خانعلی‌زاده اجتناب از ورود به درگیری با طالبان در ماجرای حمله به سفارت ایران در افغانستان و همچنین همکاری با آمریکا برای مدیریت فضای اجتماعی عراق پس از اعدام صدام را مواردی از اجتناب از رویکردهای هیجانی دانسته و در مورد حمله رژیم‌صهیونیستی به کنسولگری ایران در سوریه نیز معتقد به اجتناب از اقدامات هیجانی است. در گفت‌وگویی که با مهدی خانعلی‌زاده داشتیم، ضمن بررسی چرایی این اقدام کم‌سابقه از جانب رژیم‌صهیونیستی چگونگی یک واکنش متقابل عاقلانه دربرابر این اقدام مورد بررسی قرار گرفته است.

اسرائیل نیاز دارد زمین بازی را عوض کند

خانعلی‌زاده در تشریح چرایی هدف قرار دادن کنسولگری ایران توسط رژیم‌صهیونیستی گفت: «اقدامی که روز دوشنبه اسرائیل انجام داد از هر بعدی بسیار عجیب و کم‌سابقه است. حمله با جنگنده به یک ساختمان دیپلماتیک و کشتن مقامات بلندپایه حاضر در آن یک اقدام بسیار معدود در تاریخ است که همیشه با بازخوردهای منفی روبه‌رو شده است. بنابراین مشخص می‌شود اسرائیل دچار یک مساله بسیار مهم است که دست به این اقدام زده و احتمالا هم یک نتیجه بسیار مهم را از این اقدام دنبال می‌کند اما در مورد چرایی آن تحلیل غالب این است که رژیم‌صهیونیستی در جنگ غزه الان به بن ‌ست رسیده است، یعنی تمام فرآیندهایی که الان رخ می‌دهد در ابعاد مختلف سیاسی، حقوقی، نظامی و رسانه‌ای به اسرائیل آسیب زده است. شرایط به‌گونه‌ای است که اسرائیل بازنده جنگ محسوب شده و به بن‌بست رسیده است.»

او به این پرسش که سند تایید این ادعا چیست، این‌گونه پاسخ داد: «اگر تمام اندیشکده‌های معتبر غربی و حتی حامی رژیم را بررسی کنیم، حتی یک مطلب پیدا نمی‌کنیم که اسرائیل را برنده جنگ کنونی معرفی یا حتی اعلام کند دست برتر را داشته است. بسیاری از این اندیشکده‌ها مثل شورای راهبردی روابط خارجی آمریکا که حامی اسرائیل هم هستند، مطالبی که می‌نویسند بیانگر این است چه کارهایی می‌تواند راهبرد اسرائیل را تغییر دهد و این دولت را از وضعیتی که در آن گرفتار شده، خارج کند، یعنی حتی حامیان رژیم هم معتقدند فرآیند جنگ غزه دارد به‌ضرر اسرائیل پیش می‌رود. در چنین بن‌بستی اسرائیل نیاز دارد زمین بازی را عوض کند. با این مقدمه می‌شود بهتر فهمید چه فرآیندی رخ داد. یک اقدام کم‌سابقه و غیرمعقول رخ داد. سابقه نداشته حمله به سفارت ایران در کشورهای منطقه اتفاق بیفتد، آن هم یک حمله نظامی با جنگنده که منجر به شهادت مقامات ارشد نظامی ما شد. ناکامی اسرائیل در بن‌بست‌شکنی جنگ غزه باعث شده دست به این اقدام بزند تا شاید زمینه برای برخی اقدامات دیگر در منطقه فراهم شود که شاید دست اسرائیل برای کمک گرفتن از طرف غربی بازتر شود. چیزی هم که از خروجی شبکه‌های غربی می‌بینیم موید همین مساله است.»

باید خودمان را در موجودیتی به نام شبکه مقاومت ببینیم

این تحلیلگر مسائل بین‌الملل در مورد اینکه واکنش ایران به اقدام رژیم‌صهیونیستی چگونه باید باشد، معتقد بود باید تمام اقدامات جبهه مقاومت را منتسب به یک شبکه واحد دانست و در اینباره توضیح داد: «باید از ما تعریف دقیقی داشته باشیم. آیا می‌خواهیم ماجرای واکنش به حمله اسرائیل را به ایران تقلیل بدهیم یا این را به شبکه مقاومت گسترش دهیم؟ خروجی اقداماتی که شبکه مقاومت انجام داد، باعث شده زمینه روابط دیپلماتیک ایران و عربستان فراهم شود، یعنی اقدامی که بخشی از شبکه مقاومت به نام انصارالله علیه تاسیسات نفتی عربستان انجام داد که گفته می‌شود تهران اطلاع مستقیمی نیز از آن نداشته است، فضایی را فراهم کرد که به تامین منافع ملی ایران انجامید. حالا همین را در ماجرای سوریه بررسی کنیم. آیا منظورمان از اینکه ایران واکنشی نشان نمی‌دهد، این است که جمهوری اسلامی ایران از ادوات نظامی خودش برای هدف قرار دادن منافع صهیونیست‌ها در منطقه یا در خاک فلسطین اشغالی استفاده کند یا اینکه منظورمان این است منافع صهیونیست‌ها در همه‌جا توسط شبکه مقاومت زیرسوال رفته باشد. در چنین شرایطی است که می‌فهمیم طوفان الاقصی به‌عنوان بزرگ‌ترین شکست تاریخ اسرائیل عامل ازبین برنده تمام قدرت نرم رژیم و افسانه شکست‌ناپذیری اسرائیل در منطقه محسوب می‌شود. اگر در تحلیل‌های خودمان «ما» را موجودیتی به نام شبکه مقاومت تعریف کنیم، اسرائیل نه‌تنها جواب گرفته، بلکه فراتر از آن همه اقدامات رژیم واکنشی به اتفاقات محسوب می‌شود، مثلا روی سنگ قبر شهید طهرانی‌مقدم نوشته شده اینجا کسی دفن شده که آرزو دارد اسرائیل نابود شود.

حالا انتقام شهید طهرانی‌مقدم با کشتن افسر هم‌رده اسرائیلی گرفته می‌شود یا با نابودی آن؟ یعنی اگر ایران اعلام کند که توانسته ژنرال الف را که فردی هم‌رده شهید تهرانی‌مقدم است مورد هدف قرار بدهد، آیا عملش مصداق واکنش و انتقام تلقی می‌شود یا اینکه با انجام عملیات طوفان الاقصی توسط شبکه مقاومت زمینه تضعیف و نابودی اسرائیل فراهم شود؟ نظر من دومی است. به نظر من در چنین شرایطی نه‌تنها انتقام ترورها گرفته شده، بلکه اساسا آن ترورها انتقام اقدامات ایران بوده است.»

واکنش ایران نباید هیجانی و دل‌خنک‌کن باشد

خانعلی‌زاده در ادامه به عدم تطابق اظهارات غیرواقعی برخی مقامات با اقدامات رخ داده نیز اشاره کرد و در مورد اولویت داشتن منافع ملی گفت: «اقناع افکار عمومی مطلبی جدا از تامین منافع ملی است.‌ من نظرم این است که مقامات در بیان‌های رسانه‌ای خودشان اشتباهات جدی مرتکب می‌شوند اما اینکه افکار عمومی باید نسبت به چگونگی و چرایی عملیات‌ها متناسب با شرایط مختلف قانع شود، امر دیگری است. اما ما باید منافع ملی را درنظر بگیریم. من دو مثال تاریخی مطرح می‌کنم. تصور کنیم همین الان خبر بیاید که طالبان به کنسولگری ایران در افغانستان حمل کرده و تمام دیپلمات‌های ما را شهید کرده است. واکنش بخشی از افکار عمومی چیست؟ باید اقدام متقابل انجام دهیم، طالبان یک گروه کوچک است، چرا ضعیف شدیم، انتقام چه می‌شود و از این قبیل اما چنین شرایطی ۲۵ سال پیش رخ داد.
واکنشی که توسط رهبر انقلاب طراحی شد در کتاب عزیمت به تهران آقای لورت این‌گونه توصیف شده است که کل ایران برای درگیری نظامی آماده شده بودند ولی شخص رهبر انقلاب اجازه این کار را نداد. مثال بعد حمله نیروهای نظامی آمریکا به عراق و سرنگونی صدام است اما در مدیریت جامعه عراق دچار مشکل شد. برای اینکه بتواند تبعات بعد از فروپاشی رژیم بعث را مدیریت کند از ایران تقاضای کمک کرد. اگر چنین مساله‌ای همین الان مطرح شود بخشی از واکنش‌ها این است که ما نباید کمک کنیم اما کاظمی، سفیر وقت ایران در عراق در همان زمان چند جلسه رفت و اتفاقا کار را هم پیش برد. اتفاقی که با درایت رهبری رقم خورد. خروجی این بود که کشور عراق به‌عنوان کشوری که در زمان صدام معضل امنیتی برای ایران بود تبدیل شده است به کشور دوست و همراه که اتفاقا بخشی از اقدامات شبکه مقاومت را جلو می‌برد. بنابراین نگاه لحظه‌ای و موردی که می‌گوید یک فرد شهید شده باید یک فرد کشته شود تامین‌کننده منافع ملی نیست. هم نظریه روابط بین‌الملل این را تایید می‌کند هم تاریخی که داشتیم این را تایید می‌کند. در این رابطه مثال بین‌المللی هم داریم. ترکیه با روسیه یک درگیری داشت که پدافند ترکیه جنگنده روس را ساقط کرد و ‌خلبانش هم کشته شد. همان زمان مقامات روسیه مصاحبه کردند و گفتند واکنش نشان می‌دهیم اما همان روسیه چند سال بعد از همان دولت طرف دعوا و شخص اردوغان حمایت کرد و برای پیروزی‌اش در انتخابات تلاش کرد، آیا این به معنای این است که انتقام فرد گرفته نشده است؟ خیر. باید صحنه شطرنج نظام بین‌الملل را چندبعدی دید. انتقام اقدامات اسرائیل علیه منافع ملی ایران باید در چند بعد تحلیل شود. من مخالف واکنش نشان دادن نیستم اما معتقدم این واکنش نباید هیجانی و مبتنی‌بر یک بستر رسانه‌ای باشد. چون این واکنش نباید دل‌خنک‌کن باشد. اگر خبر بیاید که شبکه مقاومت توانسته وزیر جنگ رژیم‌صهیونیستی را به هلاکت برساند ما خوشحال می‌شویم اما اگر این ماجرا منجر به این شود که آمریکا از تشتت فعلی خارج شده و تمام‌قد از اسرائیل حمایت کند و مناسبات منطقه‌ای به نفع آمریکا تغییر کند منافع ملی ایران تامین نمی‌شود. فضای هیجانی و احساسی به منافع ملی آسیب می‌زند. وقتی ماجرای حمله به پاکستان رخ داد دیدیم که منافع ملی آسیب دید اما دل‌مان خنک شد که چندتا تروریست را زدیم. آیا این به پیشبرد اهداف کمک کرد و باعث گرفتن انتقام شهدای تروریستی کرمان شد. نیاز است که کار را از سطح مطالبه‌گری هیجانی به سمت مطالبه‌گرایی عقلایی ببریم. در این صورت قطعا خروجی هم منافع ملی را تامین می‌کند. به نظرم رفتارهایی که روسیه در جنگ اوکراین داشت می‌تواند مدل مطلوبی برای ما باشد تا ما هم متناسب با شرایط بومی خودمان از آن راهبردی استخراج کرده و آن را پیاده‌سازی کنیم.»

جبران شهادت سردار زاهدی با ترور یک فرمانده اسرائیلی تقلیل ماجراست

مصادیق تاریخی و بین‌المللی خانعلی‌زاده از کنش‌های عقلانی در برابر بحران‌ها این سوال را به وجود می‌آورد که آیا در مواقعی که اقدامات تقابلی از سطح استثنا فراتر رفته و مدام توسط یک دولت تکرار می‌شود دولت مقابل بازهم باید از اقدامات دفعی بپرهیزد. اگر چنین رویکردی را بپذیریم اقدام تقابلی ایران در زدن پایگاه عین‌الاسد پس از ترور شهید سلیمانی که یک مطالبه رسانه‌ای بود چگونه قابل توجیه است. خانعلی‌زاده به این پرسش این‌گونه پاسخ می‌دهد: «می‌تواند این اتفاق هم بیفتد به شرط اینکه به کلان راهبرد اصلی آسیب نزند. اگر این واکنش مقطعی به آن راهبرد کمک کند خیلی هم خوب است اما اگر آسیب بزند قطعا اقدام مناسبی نیست ضمن اینکه هر پرونده شرایط خاص خودش را دارد. من درمورد واکنش به ترور شهید سلیمانی تحلیل متفاوتی دارم اما اگر درک کنیم که اقدامات فعلی اسرائیل واکنش بوده و نه کنشی نوع مطالبه تغییر پیدا می‌کند. قرار بوده موجودیت اسرائیل توسط کشورهای عربی به رسمیت شناخته شود و معضل امنیتی چند ده ساله صهیونیست‌ها حل شده و آنها در منطقه غرب آسیا هویت پیدا کنند. این فرآیند به دلیل اقداماتی که ایران و شبکه مقاومت انجام داده کنار گذاشته شده است. عصبانیت ناشی از این کنش ایران است که اسرائیل را به واکنش وادار کرده است. اگر از این منظر نگاه کنیم متوجه کلان بودن ماجرا می‌شویم و آن وقت متوجه می‌شویم که جبران شهادت سردار زاهدی با ترور یک فرمانده نظامی اسرائیلی تقلیل ماجراست. این بخشی از یک پازل راهبردی است. این حرف من نیست و در تحلیل مقامات و اندیشکده‌های غربی هم می‌توان آن را مشاهده کرد. فارن پالیسی هفته گذشته مقاله‌ای منتشر کرد و نوشت رهبر ایران الگویی از مقاومت را در منطقه ‌پیاده‌سازی کرده است که الان دارد اسرائیل را آزار می‌دهد و این طراحی آنقدر قوی است که حتی بعد از آیت‌الله خامنه‌ای هم ادامه پیدا خواهد کرد. طرف غربی از خوشایند ما این حرف را نمی‌زند و در مطلب هم انبوهی از توهین‌ها را به ما می‌کند اما اعتراف می‌کند که طراحی شکل‌گرفته به منافع ملی آمریکا آسیب زده است. در چنین فضایی اگر از شهید زاهدی، شهید طهرانی‌مقدم یا شهید سلیمانی سوال بشود آنها نیز موافق این نیستند که این طراحی به‌خاطر یک کار مقطعی زایل شود.»

تفاوت در درک میدان، عامل تفاوت موضع‌گیری در قبال دولت قبل با دولت فعلی است

اگر قرار باشد منطق ارائه‌شده توسط خانعلی‌زاده را بپذیریم این پرسش به وجود می‌آید که چرا در دولت قبل چنین رویکردی به انفعال تلقی می‌شد. این تحلیلگر مسائل بین‌الملل این ابهام را این‌گونه رفع می‌کند: «بازهم تاکید می‌کنم که این به معنای اینکه ایران کاری بکند یا نه نیست. ممکن است در روزهای آتی ایران واکنش محکمی نشان دهد اما مطالبه نباید این باشد که اگر آنها یک نفر را زدند ما هم باید یک نفر را بزنیم. مطالبه این باشد که آنها دارند علیه ما می‌جنگند ما هم باید علیه آنها بجنگیم. تفاوتی که بین رفتار دولت قبل و دولت فعلی وجود دارد همین است. دولت فعلی امید ندارد به قیمت موی دماغ نشدن برای صهیونیست‌ها بتواند نظر آمریکا را جلب کند اما دولت قبلی چنین امیدی داشت. می‌گفت هیچ‌کاری نکنیم، روی موشک‌ها مرگ بر اسرائیل ننویسیم تا رابطه ما با آمریکا به هم نخورد الان که چنین شرایطی نداریم بنابراین نباید دوباره همان وزن مطالبه‌گری که در زمان دولت پیشین داشتیم را داشته باشیم.»


مهدی خراتیان، کارشناس مسائل سیاسی معتقد است درصورت نداشتن برنامه منسجم برای مقابله با اسرائیل معادلات به ضرر جریان مقاومت خواهد شد

تا کی فقط بگوییم نتانیاهو دستاوردسازی می‌کند

اتفاقی که دوشنبه در دمشق رخ داد، ترور فرماندهان سپاه توسط صهیونیست‌ها، بار دیگر بحث‌ها پیرامون این موضوع را که پاسخ و واکنش ایران در مقابل این اقدامات باید به چه شکلی باشد، داغ کرد. در این میان تقریبا دو دیدگاه و نظر درباره پاسخ ایران و تحلیل این اتفاق مطرح است؛ در یک سمت ماجرا نظر برخی تحلیلگران همچنان روی این موضوع استوار است که صهیونیست‌ها به‌دنبال کشاندن ایران به درگیری مستقیم با خود هستند و می‌خواهند از طریق این اقدامات ایران را برای ورود به این نزاع تحریک کنند. بر همین اساس ایران باید هوشمندی به خرج دهد و وارد این نزاع نشود. در نگاه این تحلیلگران تمام اتفاقات و ترورهایی که بعد از ۷ اکتبر رخ داده، به نوعی پاسخی به آن تلقی و گفته می‌شود این اقدامات برای جبران آن شکست سنگین صورت گرفته است. با این حال اما در سمت دیگر برخی تحلیلگران معتقدند ایران باید روندی را که تاکنون در برخورد با اسرائیل داشته تغییر بدهد؛ چراکه این روند منجر شده شدت حملات و اقدامات صهیونیست‌ها علیه ایران به‌مرور افزایش پیدا کند و این گزاره که اسرائیل تنها به‌دنبال تحریک ایران برای ورود به درگیری مستقیم است هم چندان درست نیست، زیرا اسرائیل مشخصا برمبنای یک برنامه‌ریزی و پلن مشخص درحال ترور فرماندهان ایران است و همین الان نیز ضرباتی به ایران زده که لازم است برای پاسخ دادن به این اقدامات، سیاست‌های درستی اعمال شود و به‌سمت بازدارندگی فعال و تولید قدرت جدید در منطقه حرکت کنند. به همین بهانه با مهدی خراتیان، مدیر اندیشکده احیای سیاست گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

اتفاق دمشق؛ ادامه طرح اسرائیل برای حذف عناصر کلیدی مقاومت

خراتیان در تحلیل ترور هفت نفر از فرماندهان سپاه در دمشق گفت: «اتفاق دوشنبه دمشق، ریلی است که اسرائیل از ماه دسامبر برای حذف عناصر کلیدی محور مقاومت گذاشته است. از ترور سیدرضی موسوی به این طرف، کاملا روشن است که اسرائیلی‌ها گام‌به‌گام درحال حذف هستند. این مساله بارها در رسانه‌ها و از جانب مقامات اصلی رژیم‌صهیونیستی مطرح شده و کاملا واضح است که در امتداد آن اقدامات تعریف می‌شود، به آن معنا اقدام غیرمنتظره‌ای برای ما نبوده که بگوییم خرق عادتی رخ داده است. مساله دیگر این است که در میان ترورهایی که قبلا اتفاق افتاده این ترور، ترور بزرگی بود، به این خاطر که شهید زاهدی به نوعی نفراول صف ما در منطقه غرب آسیا محسوب می‌شد و مهره بسیار مهمی بود. برخی حتی گفته‌اند ترور ایشان بعد از ترور قاسم سلیمانی، مهم‌ترین ترور بوده است. برخی بعد از ترور شهید فخری‌زاده، ترور شهید زاهدی را مهم‌ترین ترور دانسته‌اند و رسانه‌های اسرائیلی این را مهم‌ترین ترور بعد از طوفان الاقصی دانسته‌اند. این نشان می‌دهد این ترور سطح بالا بوده است. نوع عملیات آن هم چون با کنسولگری ما مرتبط بوده، از لحاظ شکلی هم به‌نوعی خاص بود. درست است که این اقدام در امتداد کارهای قبلی اسرائیل است اما این پرونده را باید ارتقای سطح تنش در جنگ اطلاعاتی و ترورهای سازمان‌یافته تلقی کنیم. نمی‌توان به‌سادگی از کنار آن عبور کرد و حتما نیازمند پاسخ است اما شکل پاسخ و زمان آن محل بحث است.»

در سیاست‌هایمان با اسرائیل بازنگری نکنیم، دامنه ترورها گسترده‌تر می‌شود

خراتیان معتقد است تروری که در دمشق از جانب صهیونیست‌ها اتفاق افتاده بعد از تحلیل رفتارهای ایران صورت گرفته و توضیح داد: «در مورد اینکه اسرائیل چطور به خود جرات داده این کار بزرگ را انجام دهد، چند دلیل وجود دارد؛ این اتفاق با تحلیل رفتار و اقدامات ما در چندماه اخیر رخ داده است؛ هم نوع واکنش‌های ما به ترورهایی که قبلا انجام شد، هم نوع رفتارها، سیگنال‌های دیپلماتیک و امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و سیاسی ما به‌دقت مورد آنالیز قرار گرفته و برآوردی در طرف مقابل ایجاد کرده که ایران محاسبه‌پذیر و قابل‌کنترل و پیش‌بینی شده است. بخش دیگر ماجرا هم این است که به‌نظر می‌رسد اسرائیلی‌ها مجوز این کار را از آمریکایی‌ها دریافت کرده‌اند. بعد از سفر گالانت به واشنگتن به‌نظر می‌رسد با حمله‌ای که به سوریه شد- بعضی این حمله را از لحاظ ابعاد بعد از جنگ یوم‌کیپور بی‌سابقه یا کم‌سابقه می‌دانستند- این ترورها نشان می‌دهد آمریکایی‌ها بسط یدی برای اسرائیلی‌ها تعریف کرده‌اند. ممکن است آنها لزوما در جریان ریز عملیات هم نبوده باشند ولی به اسرائیل مجوز داده‌اند از این به بعد بتواند در سطح عالی‌تری با اقداماتی برخورد کند که حزب‌الله یا کسانی که حزب‌الله یا حماس را پشتیبانی می‌کنند ولو اینکه ایرانی باشند، انجام می‌دهند.

به‌نظر می‌آید، چنین اجازه‌ای گرفته شده، آمریکایی‌ها نمی‌توانند در این اتفاق بی‌نقش باشند، چون از لحاظ تقارن زمانی با سفر گالانت به واشنگتن همزمان بود. مجموع این موارد نشان می‌دهد تهران نیازمند بازنگری در روندی است که بعد از طوفان الاقصی یا حتی قبل از آن در پیش گرفته و گرنه با این دست‌فرمان اسرائیلی‌ها و ریل‌گذاری‌شان ممکن است دامنه این ترورها به داخل ایران و مقامات عالی‌تر کشیده شود. پیش از این هم در ماجرای شهادت سیدرضی موسوی این هشدار را داده بودیم که وقتی سران قوا بیانیه می‌دهند و می‌گویند ما تلافی می‌کنیم و اسرائیل هزینه این کار را می‌پردازد؛ باید تلافی می‌شد، روی فرمول تلافی بحث دارم ولی بالاخره وقتی این کارها را انجام نمی‌دهید آنها سراغ افراد بزرگ‌تری می‌روند و ممکن است سه‌ماه، پنج‌ماه یا شش‌ماه دیگر ما از ترورهای بزرگ‌تر دیگری صحبت کنیم. این اصلا بعید نیست.»

تغییر موازنه ۷ اکتبر به ضرر ایران؟

خراتیان در ادامه درباره برخی اظهارات مبنی‌براینکه ترورهای فرماندهان سپاه کور بوده، این اظهارات را اشتباه دانست و ادامه داد: «این حرف‌ها غیرعلمی است، ترور کور یعنی شما همین‌طور افراد را بزنید اما کاملا مشخص است لیستی وجود دارد. این لیست درحال تکمیل است، سیدرضی موسوی در جهت اخته کردن لجستیک ما در سوریه ترور شد. ایشان فردی بود که در تامین لجستیک محور مقاومت نقش داشت و هرکس این را انکار کند یا نادان است یا خودش را به نادانی زده است. شهید زاهدی هم نقش مهمی در اتفاقات پیرامونی حزب‌الله و سوریه داشته است. اینکه سوریه لجستیک محور مقاومت است برکسی پوشیده نیست. کسی که این حرف را می‌زند یا نادان است یا می‌خواهد از مسئولیت فرار کند.»

مدیر اندیشکده احیای سیاست درباره تحلیل‌هایی که بعد از اتفاقات اخیر و ترورها مطرح شده، مبنی‌بر اینکه تمام این اقدام صهیونیست‌ها پاسخی به ضربه ۷ اکتبر است نیز گفت: «این نظریه که جواب تمام این اتفاقات در ۷ اکتبر داده شده، حرف‌ بی‌ربطی است. اگرچه اسرائیلی‌ها بعد از ۷ اکتبر ضربات سنگینی خورده‌اند، اما ضربات سنگینی هم وارد کرده‌اند. الان ما از یک غزه کاملا ویران‌شده صحبت می‌کنیم؛ بخش نظامی و مدنی حماس تضعیف شده و طرح‌هایی در غزه در جریان است؛ بحث بازسازی غزه، اماراتی‌ها، سعودی‌ها، طرح‌های بزرگی در جریان است، اینکه بگوییم همه چیز را به ۷ اکتبر حواله بدهیم، حرف درستی نیست و مبنایی ندارد. این‌طور نیست، اسرائیلی‌ها با پشتیبانی آمریکایی‌ها درصدد احیای موازنه وحشت و بازدارندگی خودشان هستند و در این جهت تلاش می‌کنند، اقداماتی انجام بدهند و تا الان هم در مواردی موفق بوده‌اند. ضربه ۷ اکتبر سرجای خود است، این اتفاق هم سرجای خودش است.

اتفاقا حرف ما این است که قبل از ۷ اکتبر موازنه جنگ اطلاعاتی به ضرر ما بود. ۷ اکتبر این موازنه را برقرار کرد، حالا اسرائیل در حال تغییر دادن این موازنه به ضرر ماست. باید این‌طور تحلیل کرد که در ۶ اکتبر معادلات منطقه‌ای به‌شدت به ضرر تهران بود، معادله عادی‌سازی در حال اتفاق افتادن بود و ما در جنگ اطلاعاتی با اسرائیل در وضعیت خوبی قرار نداشتیم. اسرائیل در آذربایجان هم اقداماتی برای جنگ اطلاعاتی علیه ما انجام داده بود. ۷ اکتبر دری بود که به روی ما باز شد. ما از این اتفاق درست استفاده نمی‌کنیم. هر اتفاقی هم که می‌افتد به ۷ اکتبر حواله می‌دهیم. این بازگشت معادلات به قبل از ۷ اکتبر به ضرر ایران است. ما این هشدار را می‌دهیم که با ادامه این روند ممکن است به وضعی به مراتب بدتر از ۷ اکتبر برگردیم، علائمش هم دیده می‌شود.»

برای تغییر نظام محاسباتی اسرائیل‌ باید ریل قطار را عوض کنیم

خراتیان درباره اینکه پاسخ ایران به این اقدامات صهیونیست‌ها باید چگونه باشد، توضیح داد: «واقعیت این است که ما مجموعه‌ای از خطاها بعد از ۷ اکتبر را مرتکب شدیم. این خطاها به ۷ اکتبر منجر شده است. شما نمی‌توانید دفعتا همه اینها را برگردانید. مثلا وقتی بازی شطرنج را آغاز می‌کنید، چندبار حرکت می‌کنید، ممکن است طرفین ۴۰ بار حرکت کنند، اگر در این ۴۰ بار، ۲۰ بار خطا کنید، یک دفعه به صحنه نگاه می‌کنید و می‌بینید با دو حرکت دیگر یکی از شاه‌مهره‌های شما از دست خواهد رفت. شما طبق قواعدی‌ رفتار کرده‌اید و طبق قواعد بازی شطرنج رفتار می‌کنید و نمی‌توانید یک دفعه بازی را به هم بزنید، طبیعتا نمی‌توانید یک دفعه با اقدام دفعی، موشک‌باران، ترور و... آنچه که از دست رفته را برگردانید. یک مجموعه نظام‌مندی از اقدامات به هم پیوسته و منسجم نیاز است، یک تغییر ریل نیاز است؛ این کار نیازمند یک سازمان‌دهی است. ممکن است در روز اول جامعه این را از ما مطالبه کند که سریع پاسخ بدهیم، موشک‌باران کنیم، یا حمله کنیم؛ این طبیعی است اما آن چیزی که خردمندان و اهل فن مطالبه می‌کنند، تغییر ریل و جهت‌گیری‌ها و تغییر معماری‌ها و استراتژی‌هاست. برای این امر باید مجموعه منسجمی از اقدامات اطلاعاتی، سیاسی، دیپلماتیک و نظامی انجام شود که در یک درهم‌پیوستگی باشد، طوری که نظام اطلاعاتی در تل‌آویو و واشنگتن تغییر کند؛ مثل قطاری که ریل را عوض کرده است. می‌گویند مسیر این قطار عوض شده است؛ درست است که الان اول راه است ولی یک ساعت دیگر، دو روز دیگر این قطار به این نقطه می‌رسد. مثلا دو ماه دیگر و سه ماه دیگر ممکن است سه تا از مقامات ما موردهدف قرار بگیرند یا موازنه در جنگ اطلاعاتی به ضرر اسرائیل تغییر کند.

این مهم است و اگر این تغییر را آغاز کنیم؛ که از نوع سازماندهی جلسات ما در شورای عالی امنیت ملی در سطح جلسات کارشناسی و خرد تا سطح متوسط و عالی و بالا شروع می‌شود؛ سرویس‌های اطلاعاتی دشمن کاملا متوجه می‌شوند که تهران در حال آماده شدن برای مجموعه‌ای از اقدامات است تا اسرائیل را در آمپاس و فشار قرار دهد. این اهمیت دارد. این چیزی است که ما مطالبه می‌کنیم و می‌خواهیم وگرنه اقداماتی نظیر اینکه با چهار تا موشک اربیل را بزنیم یا پاکستان یا عین‌الاسد را بزنیم که قبلا انجام داده‌ایم و بازدارندگی نداشته است. اما چیزی که نظام محاسباتی طرف مقابل را تغییر دهد، مجموعه‌ای از اقدامات نظام‌مند است که باید با فکر و طراحی‌های عمیق انجام شود. ما نمی‌گوییم که امروز یا فردا بزنیم، می‌گوییم بروید خودتان فکر کنید، وقت بذارید، طراحی کنید ولی بعد از یک‌ سال روندی به من نشان دهید که به خوبی نشان دهد موازنه تغییر کرده ‌است.»

صبر استراتژیک، بی‌هوا و بی‌عمل رفتار کردن نیست

خراتیان بهترین پاسخ به اقدامات صهیونیست‌ها را تغییر روند فعلی در مواجهه با اسرائیل دانست و توضیح داد: «هرکس روندهای دو سه سال اخیر را تحلیل کند، متوجه پیش آمدن طرف مقابل در ترور مقامات ارشد امنیتی ما هست که هر بچه‌ای این موضوع را متوجه می‌شود. ما می‌خواهیم این روند معکوس شود، حالا با هر روش و ابزاری که خودتان تشخیص می‌دهید و در آن توانمندی دارید. دستگاه‌های امنیتی ما خودشان بهتر می‌دانند که چه جاهایی نقطه قوت‌شان است، پس بروند کار کنند و ریل و روند را عوض کنند. ما این را می‌خواهیم و جامعه هم بعد از فروکش کردن احساساتش بعد از مدت یک‌سال آن تغییر روند را متوجه می‌شود. به نظر من این کار بزرگ‌ترین پاسخ است و جنس اقدامات‌مان هم نباید از جنس حرف‌های شعاری مثل بیرون راندن آمریکایی‌ها از منطقه غرب آسیا و... باشد. بلکه باید یک برنامه ایجابی باشد و چیزی که بشود برایش مراحل ارزیابی تعریف کرد و گام به گام بشود آن را چک و بررسی کرد. چیزی که خیلی فضایی و ناممکن باشد فایده‌ای ندارد. بلکه باید روند حذف هدفمند مقامات امنیتی ایران متوقف شود و بلکه برعکس شود و روند برخورد با عناصر ذی‌نفوذ طرف مقابل اتفاق بیفتد. حالا ممکن است یک‌سال و نیم یا دو سال طول بکشد. این چیزی است که کاملا در دسترس است. هم می‌شود برایش برنامه‌ریزی کرد و هم می‌شود به افکار عمومی آن را نشان داد و فروخت.

آنجا افکار عمومی می‌گوید بله، این روند نه‌تنها متوقف شده‌است بلکه به ضرر طرف مقابل هم شده. «صبر استراتژیک» که از آن حرف زده می‌شود، دقیقا همین است. صبر استراتژیک یعنی شما یک برنامه منسجم و ایجابی دارید و حاضرید برای رسیدن به میوه آن صبر کنید. اما برخی از صبر استراتژیک‌هایی که آقایون می‌گویند همین بی‌هوا عمل کردن و بی‌هدف عمل کردن و حواله دادن به یک روز قیامت و زمان نامعلومی است که هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد. اما این اسمش اهمال، تنبلی و حتی بی‌غیرتی است.»

خراتیان در انتها به این موضوع اشاره کرد که نباید این ترورها را دست‌کم گرفت و گفت: «سیستم نباید تحولاتی که پیرامون ایران اتفاق می‌افتد را دست‌کم بگیرد. این ترورها در چهارچوب یک مجموعه منسجم از اقداماتی است که برای کنترل و مهار بلندمدت ایران طراحی شده ‌است. اینکه بگوییم اسرائیل از سر استیصال این کارها را می‌کند و چون در غزه شکست خورده ‌است این کارها را می‌کند، حرف‌های غلطی است.

یک برنامه منسجم بلندمدت‌ برای ایران است. بله، اسرائیل در ۷ اکتبر ضربه سنگینی را دریافت کرد؛ قبول، اما این به هیچ‌ عنوان به این معنی نیست که برنامه‌های قبلی خود را متوقف کرده‌است. ابر معامله عادی‌سازی همچنان با اشکال، با تاخیر، با تعلیق و شدت و ضعف و تصحیح‌هایی در فرمول معامله در جریان است. باید حواس‌مان باشد که با این عقب انداختن‌ها و تحلیل‌های غلط و عدم آمادگی در برابر اقدامات دشمن چندسال بعد چشم باز نکنیم و یکباره ببینیم با منطقه‌ای مواجهیم که همه معادلاتش به ضرر ماست و با یک محور مقاومت فروپاشیده مواجه هستیم. این تحلیل‌های غلطی که معلوم نیست آبشخور آن از کجاست. حرف‌هایی نظیر اینکه نتانیاهو به قدرت چسبیده و با این اقدامات می‌خواهد دستاوردسازی کند، درست است اما اگر آن طرح کلانی که قبل از ۷ اکتبر در منطقه در جریان بود را نبینیم باعث می‌شود که خطاهایی انجام دهیم، کما اینکه انجام داده‌ایم و چشم باز می‌کنیم و می‌بینیم چیزی از محور مقاومت باقی نمانده ‌است.»

کد خبر 841783
منبع: فرهیختگان

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست‌خارجی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 2
  • نظرات غیرقابل انتشار: 4
  • IR ۱۷:۵۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۵
    1 1
    آمریکا و رژیم جعلی اسرائیل هر دو توسط یه مشت صهیونیست جنایتکار کنترل میشن باید بدون وقفه این جنایتکارا رو حذف کنیم تا به درک واصل بشن